چند سال دیگر دلت میلرزد
برای منی که دیگر تو را در گوشه ترین جای قلبم
هر شب میبوسم تا کنار بگذارمت
دلت تنگ میشود
برای منی که حرفهایت را از لبهایت نه از چشمهایت می خواندم
دلت تنگ میشود
برای لعنتی ترین دختری که
دیوانه وار قلمش را به رقص موهای تو وا میداشت
به خداوندی خدا سوگند
دلت برای همه ی دیوانه بازی هایم تنگ میشود
برای صدایم
برای آغوشم
برای نگاهم
حتی برای گریه هایم
قسم
قسم به همه ی سیب هایی که در خیالم برایم چیدی
دلت تنگ میشود
آن روز رو به روی آیینه بایست
و ایستاده برای غرورت کف بزن
قتی تو باشی ؛ زندگی برایم زیباست ؛ عاشقی برایم با معناست !
وقتی تو باشی ؛ قلبم بی آرزوست ، ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی !
وقتی تو عزیز دلم باشی ؛ همدمم باشی ؛ سر پناهم باشی ؛ طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر خاطره دیگر با تو است !
تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی !!!
حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !
وقتی تو باشی ؛ عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو و می گذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلب هایمان !
وقتی تو گل من باشی ؛ باغچه خشگ قلبم بهاری می شود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا می شود !
وقتی تو عشق من باشی ؛ این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب می شود ، حضور تو در کنارم تنها آرزو می شود !
وقتی تو همدمم باشی ؛ دیگر تنهایی با من بیگانه می شود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری می شوند !
تو باشی ؛ عزیز دلم باشی ؛ عشقم باشی ؛ دنیا برایمان بهشت همیشگی می شود !
وقتی تو باشی ؛ وقتی تو همه زندگیم باشی ، این دل فدای قلب مهربانت می شود ، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت می شود !
وقتی تو باشی ؛ من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی !
پس با من باش ای عشق جاودانه ام ؛ بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را که برای تو سروده ام !
ای تو که بی تو بودن برایم خواب همیشگی است !