بگویم؛من کمی بیشتر…
بگویی؛ نیم ساعت دیگر زیر افرای بلندِ سرکوچه تان منتظرم…
بگویم؛ تا نیم ساعت دیگر مواظب خودت باش…
بگویی؛ تو هم…
نه جانم،نه!!
دیگر با زنگ خوردن هیچ تلفنی قلبم در دهانم نمی آید،
دست و پایم نمی لرزد،
گونه هایم گل نمی اندازد،
فقط چشمانم نم می کشند …
چند سال و اندیست که زنگ تلفن برایم زنگ هشداریست که فلانی،
آن طرف خط کسی نیست که تا صدایت را نشنود خوابش نمیبرد،
تا حالت را نپرسد آرام نمی گیرد،
تا …
زنگ هشداریست که فلانی، خیلی وقت است شماره ات از دفترچه ی ذهنش پاک شده است…